شرح ما وقع:

تلفن سیمی خونمون زنگ خورد.

مادر به تلفن نزدیک تر بود، بلند شد تلفن رو برداشت.

با من کار داشتند.

خواهرزاده 8 ساله ام بود. دختره.

اومدم باهاش شوخی کنم، صدامو عوض کردم :))

گفت: دایی جون خواهشاً جدی باش، می خوام باهات صحبت کنم!

من، پشت تلفن پوکر فیس :| شدم، در حالی که سیمِ تلفن داشت از خنده پاره میشد :)))

دختره: دایی جون، می خوایم نمایش اجرا کنیم مدرسه. برای تولد حضرت زهرا (س). لطفا برامون بنویس!

من: دایی جون ولی من.آخه.

دختره: نه! نمی گم الان! شامتو خوردی بعد بنویس!!

حالا این میز شام بود که داشت می خندید.

دختره: دایی! من میخوام نقش حضرت فاطمه رو داشته باشم.

من: عزیزم! در مورد حضرت فاطمه نمی تونین اجرا کنین شماها.بزار فکر کنم، ببینم چه گلی می تونم به سر بگیرم. شاید در مورد مادر نوشتم!

 

دانلود نمایشنامه روز مادر

 

نتیجه مکالمه تلفنی بالا، این شد که نمایشنامه ای رو ضرب العجلی تو 2.5 ساعت بنویسم. هر چی باشه، دختره! 

نمایشنامه ای که به این سرعت نوشته میشه قطعا ضعف هم داره. اما فکر کنم مناسب باشه برای اجرای دخترای دبستانی.

باقیش به ذوق کارگردان تئاتر بستگی داره.

 

فقط دو نکته:

1- دخل و تصرف تو داستان و شخصیت های داستان، ایراد نداره. اما نباید مفاهیم دینی متن حذف بشه.

2- حق احمه استفاده از این اثر، ذکر شریف صلواته.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Tasha از زندگی با خنده گذر کن وبلاگ شخصی سیّدمجتبی جلال‌زاده شرکت داروسازی پرنیان شارژ و فروش کارتریج در سعادت آّباد رحيم نژاد تدریس درس آبیاری قطره ای دانلود فیلم 2017 با زیرنریس هواساز ها و مطالعات فنی