مقدمه
کوچیک که بودم فکر می کردم آدمها وقتی بزرگ میشن کلی کتاب می خونن! اما غافل از این که هر چی بزرگ تر شدم، وقتم برای خوندن کتاب هایی که دوست داشتم کمتر شد. شاهدم هم کتابخونه گوشه اتاقمه. 80 درصد کتاب هاش رو وقتی نوجوون بودم خوندم.
چرا اینا رو گفتم؟
واسه اینکه نمایشگاه کتاب تهران شروع شده و این رویداد فرهنگی تو این سالها برای من حکم یه اردوی تفریحی رو داشته. سفر به نمایشگاه با دوستان دانشگاه تو دوره لیسانس، سفر تنهایی، سفر با فامیل، قدم زدن لابلای راهروهای کتاب، سرک کشیدن روی پیشخوان یه غرفه شلوغ و لبخند زدن به غرفه دارهایی که سرشون خلوت تره. چه روزهایی که برای تهیه کتاب های کنکور ارشد می رفتم اونجا، چه برای خرید کتاب های کودک و چه برای خرید کتاب های تازه منتشر شده و اصطلاحا رو بورس!
تقریبا 9 ساله میرم کتاب های مورد علاقم رو می خرم و بر میگردم شهرمون. مگر یک سال که خودم رو به خاطر نخوندن کتاب های انباشته شده از سال های قبل تنبیه کردم و نرفتم. که البته تنبیه خیلی خوبی نبود، چون حجم تلنبار شده کتاب ها بیشتر از سرعت کتاب خوندن من بود.
عرض حال
واقعا به معنای واقعی کلمه کتاب نخون شدم! از خودم بدم میادامسال خودم رو تنبیه نمی کنم، ایشالا آخرین روزهای نمایشگاه میرم تهران. اما کاش تو نمایشگاه روحیه کتاب خوانی می فروختن تا کتاب های جدید!
همفکری مسالمت آمیز
1- شما زمان های زندگی تون رو چطور تقسیم می کنین که کتاب می خونین؟ یعنی چه ساعاتی از روز رو برا کتاب خوندن اختصاص میدین؟
2- امسال، چه کتاب هایی رو برای خریدن و خوندن به من و بقیه پیشنهاد می کنین؟! به شخصه طرفدار کتاب های پژوهش محور، دینی، روانشناسی و بعضا رمان و داستان های نو با متن صیقل داده شده یا ترجمه روان هستم.
کمکم کنید کتابــخون بشم دوباره :(
درباره این سایت